حدود پانزده دقیقه به جلسه مانده بود و باید زودتر به دفتر می‌رسیدم. مثل همیشه در پارک نزدیک شرکت، سنگ‎فرش‎ها را نادیده گرفتم و همینطور بی‎ملاحظه از وسط چمن رد شدم.

البته دیگر هیچ چمنی در مسیری که من عبور می‎کردم باقی نمانده بود. انگار آدم‎های عجول و بی‎ملاحظه‎ای مثل من آنقدر تعدادشان زیاد هست که زودتر رسیدن از هر چیزی برایشان مهم‎تر باشد. در واقع، ما ناخودآگاه مسیر متفاوتی را برای خودمان ایجاد کرده بودیم که با آنچه طراح از قبل پیش رویمان گذاشته بود، تفاوت داشت.

شاید بپرسید که ربط داستان من به تجربه کاربری چیست؟

راستش را بخواهید، من هنگام عبور از آن مسیر زیبا راحت نبودم و ترجیح می‌دادم مسیر دیگری را جایگزین کنم! این یعنی طراحی ظاهری اگرچه زیبا بود، اما تجربه‎ی راحتی را برای من ایجاد نمی‌کرد، در نتیجه، یک جای طراحی تجربه کاربری ایراد داشت!

احتمالاً طراح پارک با خودش هزار و یک فلسفه بافته که مسیرهای پیچ در پیچ و زیبایی خلق کند، اما در نهایت، منِ شهروند – بخوانید کاربر – اولویت اصلی‎ام زودتر یا راحت‎تر رسیدن به مقصد است. البته این بدان معنا نیست که زیبایی را نادیده بگیریم! چراکه مخاطب در ناخودآگاه خود زیبایی را درک می‎کند و رابط کاربری یا همان User Interface هم برایش مهم است.

خب از روایتگری بگذریم و کمی وارد تعریف‎های حرفه‎ای‌تر شویم. اگر می‎خواهید بعد از خواندن این مطلب برای بقیه توضیح دهید که واقعاً تجربه کاربری چیست؟ به چه درد ما می‎خورد و طراح UX چه کارهایی باید بکند، با ادامه این مطلب همراه شوید.

تجربه کاربری یا UX چیست؟

سازمان جهانی استاندارد (ایزو) تجربه کاربری را اینگونه تعریف می‌کند:

«تجربه‎ی کاربری (User Experience) به اختصار UX، شامل رفتارها، نگرش‌ها و احساسات یک کاربر درباره استفاده از یک محصول، سامانه یا سرویس خاص است».
تجربه کاربری جنبه‌های کاربردی، تجربه شده، اثرگذار به صورت عاطفی، معنادار و ارزشمند تعامل انسان و رایانه و مالکیت محصول را در بر می‌گیرد.

کمی پیچیده بود، نه!؟
پس بیاید کمی ساده‌تر به این تعریف از تجربه کاربری برسیم:

تجربه کاربری بازخورد کاربر هنگام استفاده از محصولات یا خدمات شماست؛ به عبارت دیگر، کاربر وقتی از محصول شما استفاده می‎کند، چه حسی دارد و چه فکری ‌می‌کند.

اصطلاح تجربه کاربری را اولین بار، دان نورمن در دهه 80 استفاده کرد، ولی مفهوم آن، مدت زیادی قبل از آن هم وجود داشته‌است. قرن‌هاست که انسان‌ها به دنبال بهینه‌سازی محیط اطراف خود برای حداکثر راحتی کاربر هستند. حتی از زمان انسان‌ها اولیه، همه به دنبال تجربه کاربری بهتر بوده‌اند و گرنه تا الان این همه اختراع برای راحتی بشر به وجود نمی‌آمد.

بدون اغراق می‎توان گفت، مهمترین اصل در ساخت تجربه کاربری خوب، فراهم آوردن بهترین راه حل، بدون هرگونه پیچیدگی یا دشواری، پیش روی کاربر است. پس از این اصل، رعایت سادگی و ظرافت در آنچه به کاربر ارائه می‎دهیم، از اهمیت بالایی در افزایش کیفیت تجربه کاربری برخوردار است.

البته فقط استفاده آسان از محصول ملاک نیست. محصولاتی مثل آیفون که UX فوق‌العاده‌ای دارند، نه تنها به قابلیت استفاده و کاربرد راحت آن توجه دارند، بلکه بر جنبه‌های دیگری مثل لذت، کارایی و سرگرمی هم تمرکز می‌کنند.

این روزها بازار UX در دنیای نرم‌افزاز و وبسایت‌ها و باز‌ی‌ها حسابی داغ و پر رقیب است چون همه می‌دانند که کاربران بیشتر وقت خود را در دنیای مجازی می‌گذرانند. خب قاعدتاً هرجا کاربر باشد، تجربه کاربری هم هست. البته، UX فقط به دنیای اینترنت و نرم‌افزاری محدود نمی‌شود؛ اما در دنیای دیجیتال، توجه به UX اهمیت خیلی بیشتری پیدا می‌کند؛ به دلیل اینکه کاربر دسترسی و سرعت بیشتری به اطلاعات دارد و به سرعت می‌تواند یک جایگزین برای سایت و نرم‌افزار شما پیدا کند.

مثلاً وقتی یک خودکار می‌خرید و بعداً می‌فهمید موقع نوشتن با آن راحت نیستید، شاید همان لحظه عوضش نکنید (البته من خودم همان لحظه عوضش می‌کنم، شما را نمی‌دانم). اما اگر یک سایت را باز کنم که ظاهری شلوغ و پلوغ داشته باشد، یا بخواهد من را به خاطر سرعت پایینش معطل کند، سریع می‌روم سراغ سایت بعدی!

تجربه کاربری مشتری

یک شرکت برای اینکه حواسش به تمامی این اتفاق‌ها باشد که این احساس‌های ناخوشایند در مشتری ایجاد نشود، نیاز به یک متخصص UX دارد. نمی‌دانم چرا متخصص‌های UX مرا یاد فرشته‌های مهربان می‌اندازند که قرار است مواظب تجربه‌های خوب و بد کاربران باشند. در بخش بعد قرار است راجع به کار این نگهبانان تجربه حرف بزنیم.

طراح UX دقیقاً چه می‌کند؟

قبل از توضیح کار طراح UX، ابتدا باید بدانیم اصلاً هدف طراحی UX چیست؟

مثبت اندیشی به روش قانون جذب، توهم یا واقعیت؟حتما بخوانید: مثبت اندیشی به روش قانون جذب، توهم یا واقعیت؟

هدف طراحی UX این است که تجربیات دلخواه، آسان، کارآمد و مناسب در همه زمینه‌های یک محصول ایجاد کند. از انتخاب و فرآیند خرید گرفته تا استفاده از آن توسط کاربر.

خب، حالا یک نفر باید باشد تا همه عناصری که این تجربه‌ها را ایجاد می‌کند، آنالیز کند. این فرد باید تحلیل کند که این محصول یا خدمت، در تمام مراحل، چه احساسی در کاربر ایجاد می‌کند؟ آیا چیزهایی که کاربر می‌خواسته، برایش فراهم شده یا نه؟ و اینکه چقدر استفاده از آن آسان است.

کار طراح UX از وقتی که هنوز محصولی وجود ندارد شروع می‌شود. اولین کار او این است که مشتری‌ها و نیاز آن‌ها را شناسایی کند و اگر محصولات مشابهی وجود دارد، ببیند مردم چه مشکلاتی با آن‌ها دارند.

با ارزیابی تجربه‌های خوب و بد کاربران، برای هر کدام راه‌حل‌های مختلفی را ارائه می‌کند که صد البته خودش نیاز به بررسی‌های علمی و فنی دارد؛ در نهایت بهترین راه، با توجه به راحتی کاربر و علاقه‌هایش انتخاب می‌شود. گاهی طراح باید خودش را جای کاربر بگذارد تا ببیند که رفتار و احساس کاربر در مورد محصول چه می‌تواند باشد. مثلاً هنگام طراحی یک سایت یا اپلیکیشن، طراح تک تک فعالیت‌هایی که کاربر قرار است در آن انجام دهد را در نظر می‌گیرد و برای هر کدام، ساده‌ترین، زیباترین، کارآمدترین راه را ارائه می‌دهد که بهترین بازخورد را داشته باشد.

کم‌کم دارد معلوم می‌شود که کار طراح تجربه کاربری به این راحتی‌ها هم نیست. این فقط یک توضیح ساده و مفهومی از این شغل پرکاربرد بود و گرنه در عمل نیاز به مهارت‌ها متنوعی دارد. به‌نظر، یک طراح UX باید، هم علم مدیریت داشته باشد هم بازاریابی و فروش!! هم درباره طراحی بصری و زیبایی‌شناسی اطلاعات داشته باشد و هم بتواند کمی پا در کفش روانشناس‌ها بکند. اطلاعات فنی هم که دیگر که جای خود دارد. چون قرار است در همه مراحل توسعه محصول حضور داشته باشد.

طراح UX چه می کند

نکته: برای خلق یک تجربه کاربری بی نظیر، داشتن هماهنگی چند رشته‌ای بین بخش‌های مختلف مجموعه شما و بهره‌گیری از متخصص‎های کاربلد بازاریابی، گرافیک، طراحی، داده‌کاوی و هر آنچه با کاربر سر و کار دارد ضروری است.

یک چیز جالب دیگر:

آقای نورمن را یادتان هست که اصطلاح تجربه کاربری را ساخته بود؟

ایشان در اوایل دهه 90، به عنوان طراح UX به اپل پیوست و اولین فردی بود که چنین عنوانی در رزومه کاری خود داشت. او قرار بود همه جنبه‌های تجربه کاربر با یک سیستم، از شروع فرآیند با یک ایده، طراحی صنعتی، گرافیکی، رابط کاربری، تعامل فیزیکی و هر آنچه که قرار بود بر کاربر تاثیرگذار باشد را بررسی کند و بهترین راه‌حل‌ها را ارائه دهد.

شاید اگر آن زمان آقای نورمن با چنین عنوانی به شرکت شما می‌آمد، اصلاً راهش نمی‌دادید و می‌گفتید طراح UX چه شغلی است دیگر؟ ما همچین چیزی لازم نداریم. ولی امروز می‌بینید که پژوهشگر یا طراح UX یک مهره کلیدی در شرکت‌هاست؛ چون همه الان به این نکته پی برده‌اند که تجربه کاربر چقدر مهم است و چقدر می‌تواند در اعتبارشان موثر باشد.

حالا این تجربه کاربری به چه درد ما می‎خورد؟

برای من همیشه آمار و پژوهش‌ها محترم و قابل اعتنا بوده‌اند. با همین نگاه، نتایج پژوهش آقای جنرسن _که در سال 2016 انجام شده است- نشان می‌دهد، 42 درصد از مراجعه کنندگان به سایت ها به دلیل پیچیدگی و دشواری دسترسی به بخش‌های مختلف آن سایت، از خریدشان منصرف شده‌اند.

در این مطالعه، دلایلی از جمله دقیق نبودن جستجوی داخلی سایت، ترکیب غیرمنطقی منوها، نبودن فیلترهای مناسب جستجو و بهینه نبودن نمایش در موبایل از مهم‌ترین مسائلی بوده است که پاسخ دهندگان با آن چالش داشته اند. حالا در نظر بگیرید با همه‌گیر شدن استفاده از تبلت و موبایل تا چه حد نوع طراحی شما اهمیت پیدا می‌کند.

بیایید با یک مثال مسئله را روشن‌تر کنیم:

یک وبسایت تجاری را در نظر بگیرید. اگر سایت خیلی دیر لود شود، یا خیلی پیچیده وشلوغ باشد، به شما حس خیلی بدی دست می‌دهد و تجربه خوبی نخواهید داشت. اصلاً شاید اسم سایت را به خاطر بسپارید که دیگر از این سایت استفاده نکنید.

مثلاً من یکبار قصد داشتم از یک سایت فروش آنلاین، بلیط هواپیما بگیریم. وقتی می‌خواست سه سوال ساده مبدأ، مقصد و تاریخ سفر را بپرسد، جان من را به لب رساند تا جایی که کم کم داشتم از سفر هم پشیمان می‌شدم. اما در یک سایت دیگر، خیلی روان و راحت همه را در کنار هم در صفحه خلوت و زیبایی گذاشته بود و من به راحتی توانستم با پر کردن این سه فیلد، به همه مسیرهای آن روز دسترسی پیدا کنم.

این یعنی دو تجربه کاربری متفاوت و اثری که از استفاده از دو سایت مختلف در ذهن من کاربر باقی ماند. در ادامه همین ماجرا باید بگویم، این تجربه‌ها و حس‌ها آنقدر مهم هستند که روی تصمیم کاربر برای خرید و استفاده مجدد از محصولات و خدمات به شدت تاثیر می‌گذارد.

این مثال نشان می‌دهد که ارزش طراحی UX نه تنها برای کاربر بسیار زیاد است، بلکه برای کسب‌و‎‌کار و نام تجاری شما حائز اهمیت است.

از نظر تجاری، طراحی تجربیات کاربر، کلید اصلی رضایت مشتری و ایجاد وفاداری است. اگر یک محصول برای کاربر بدون زحمت و لذت‌بخش باشد، دلش می‌خواهد دوباره آن را استفاده کند ولی یک کاربر ناراضی شاید هیچ‌وقت دوباره بر نگردد.

خب حالا که اهمیت UX را تا این حد درک کردیم، عوامل اثرگذار بر UX را بخوانیم.

تجربه کاربری

یک تجربه کاربری ایده‌آل باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟

پاسخ به این سوال شاید در ابتدا آسان نباشد. چون طراحی تجربه کاربری برای هر محصول یا کسب‌و‌کار باید منحصر به فرد و با در نظر گرفتن جزئیات مربوط به آن باشد.

جستجوی معنایی یا Semantic Search چیست و چه اهمیتی در سئوی سایت دارد؟حتما بخوانید: جستجوی معنایی یا Semantic Search چیست و چه اهمیتی در سئوی سایت دارد؟

اما در جستجوهایی که برای این مقاله داشتم به مدل جالبی از پیتر مارویل برخوردم که حدس می‎زنم در نظر گرفتن عناصرشش گانه‎ی آن می‌تواند برای رسیدن به یک تجربه کاربری ایده آل کمک کند.

فقط به این نکته دقت کنید که در نگاه اول ممکن است این ویژگی‌ها برای UX نباشد. ولی عمیق‌تر که بنگریم، می‌فهمیم که وجود یا عدم وجود هر یک از این موارد، UX و تجربیات کاربری را می‌سازد.
ویژگی‌های یک ux خوب

ویژگی اول؛ سودمند باشد

سیستمی که محصول یا خدمت در آن ارائه می‎شود باید تا حد امکان برای استفاده ساده و آسان باشد. سادگی و درک راحت کاربر از محصول را باید سرمشق کار خود قرار دهید.

ویژگی دوم؛ قابل استفاده باشد

محصولی که در قالب تجربه کاربری ارائه می‎دهید باید دقیقاً نیاز مخاطب را رفع کند. باید بدانید اگر خلاء مورد نظر مخاطب پر نشود، در نتیجه انگیزه‌ای برای استفاده از محصول یا خدمات شما نخواهد داشت.

ویژگی سوم؛ برای کاربر مطلوب باشد

محصول یا خدمت شما باید از نظر زیبایی‌شناختی جذاب باشد و در عین حال به آسانی قابل تفسیر باشد. طراحی را تا حد امکان مینیمال و هدفمند انجام دهید.

ویژگی چهارم؛ قابل جستجو باشد

در این قسمت کاربر باید بتواند محصول یا خدمات شما راحت پیدا کند. این یکی خیلی واضح است؛ اگر شما دنبال چیزی بگیردید ولی پیدا نکنید، از آن صرف نظر می‌کنید و می‌روید سراغ گزینه‌های بعدی! بنابراین اطلاعاتی که در معرض دید مخاطب قرار می‌دهید باید به چشم بیاید و در عین حال مرور آن ها آسان باشد. اگر کاربر مشکلی داشته باشد، باید بتواند خیلی سریع راه‌حل آن را در صفحه شما پیدا کند.

ویژگی پنجم؛ دسترسی پذیر باشد

دسترسی‌پذیری در تجربه کاربری محصول یا خدمت یعنی طراحی طوری باشد که برای همه افراد با هر توانایی قابل استفاده باشد. حتی افراد توانیاب که اختلال شنوایی، بینایی، حرکتی یا اختلال در یادگیری دارند. به شخصه توجه به این مورد را کمتر دیده‌ام، شاید به این دلیل است که شرکت‌ها فکر می‌کنند که با این کار منابع مالی خود را هدر می‌دهند چون افراد ناتوان بخش کوچکی از جامعه هستند. اما به هر حال آن‌ها هم بخشی از مخاطبان شما هستند و با در نظر گرفتن این موضوع هم به نوعی مسئولیت اجتماعی خود را ادا کرده‌اید. و مهم‌تر از همه اینکه وقتی در طراحی خود، افراد با توانایی کمتر را هم در نظر می‌گیرید، برای افراد دیگر هم استفاده‌اش آسانتر می‌شود.

ویژگی ششم؛ قابل اعتماد باشد

رندال تری می‌گوید: «اگر یکبار مرا گول بزنی، شرم بر تو. اگر برای بار دوم مرا گول بزنی، شرم بر من».

این جمله دقیقاً مفهوم قابل اعتماد بودن را برایتان روشن می‌کند. اگر کاربر بار اولی که از محصول یا خدمات شما استفاده کرد، به شما بی اعتماد شد، شانس دوباره به شما نمیدهد که باز تجربه بدی که داشته تکرار شود. چون برای مشتری گزینه‌هایی زیادی وجود دارد که جایگزین شما کند.

پس توجه به این مورد هم تا حد زیادی مهم است. هر مخاطبی انتظار دارد در مواجهه با محصول یا خدمات شما تجربه‎ای قابل اطمینان و سرشار از اعتماد را درک کند و خلاصه اینکه در طراحی تجربه کاربری باید بتوانیم اعتماد کاربر را برای استفاده‎های بعدی از محصولمان جلب کنیم.

طراحی تجربه را از کجا شروع کنیم؟

طراحی تجربه کاربری برای هر محصول یا خدمت داستان منحصر به فرد خود را دارد. تا حدی که گاهی ممکن است دو محصول مشابه با توجه به نوع مخاطبشان طراحی تجربه کاربری متفاوتی را داشته باشند. با وجود تمام این تفاوت‎ها، می‎توان چهار مرحله مشترک زیر را در طراحی تجربه کاربری برای تمامی محصولات یا خدمات در نظر گرفت.

1. پژوهش

متیو ویکمن (Matthew Wakeman) در کتاب تکنیک‌های عملی تحقیقات UX برای طراحی محصول بهتر، می‌گوید:

اگر من فقط یکساعت برای حل یک مشکل زمان داشته باشم، دوسوم از آن را اختصاص می‌دهم به فهمیدن و توضیح این‌که دقیقاً مشکل چیست.

با توجه به این جمله، مهم‌ترین کار این است که شما نیاز دارید بفهمید، که چه چیزی را باید حل کنید؟ چه چیزی را باید بهتر کنید؟ کاربر با چه چیزهایی، اثر بهتری از محصول شما در ذهنش می‌ماند؟

خب پس دو موضوع را در این قسمت در نظر بگیرید:

تحقیق راجع به کاربران کلید حل مشکل است

باید بدانید مشتریان شما چه کسانی هستند؟ چه علایقی دارند؟ نیازهایشان چیست؟ چالش‌هایی که با محصول شما دارند چیست؟

برای این کار می‌توانید نظرسنجی کنید یا اگر بخش ارتباط با مشتری دارید، از آن‌ها کمک بگیرید. این گروه همیشه پای درد و دل مشتری‌ها نشسته اند و اطلاعات زیادی دارند. اصلاً چرا راه دور برویم؛ کامنت‌هایی که افراد در شبکه‌های اجتماعی شما می‌گذارند را که حتما دیده‌اید. همین کامنت‌ها پر هستند از تجربه‌هایی که کاربران بیان ‌می‎کنند. مطمئن باشید، ایده‌های زیادی از دل آن‌ها بیرون می‌آید.

مثلاً یکی می‌گوید، چرا پست محصولات شما قیمت ندارد؟ این یعنی کاربر از اینکه هی بیاید و قیمت بپرسد حس خوبی ندارد. یا شاید اصلاً حس کند، قیمت‌ها خیلی بالا هستند که اعلام نشده‌اند (اعتمادش کمرنگ می‌شود). این‌ها می‌شود تجربه‌های بد کاربری. خلاصه که شما چندین راه مختلف پیش پایتان است تا بتوانید خواسته‎ها، نیازها و رفتار مخاطب‎ خود را بفهمید.

توجه به اهداف و چشم‌انداز کسب‌وکار فراموش نشود

یکی دیگر از نکات این است که اهداف کسب‌و‌کار و چشم اندازهایش را به دقت کنکاش می‎کنیم تا بهتر بدانیم مخاطب یا مشتری قرار است چه تصویر یا تجربه‌ای از برند را به دست بیاورد. این مرحله از طراحی تجربه کاربری شباهت زیاد به پروژه‎های تحقیقات بازاریابی دارد و بیشتر برای محصولات جدید استفاده می‌شود.

2. تحلیل اطلاعات

در این مرحله ما با تمرکز بیشتری روی مخاطب هدف، تلاش می‎کنیم، داده‎هایی را که از طریق پژوهش‎های قبلی به دست آوردیم، تحلیل کنیم. تحلیل این اطلاعات، به ما کمک می‌کند که رفتار کاربر و چالش‎های پیش روی او را در مواجهه با محصولات یا خدمات خودمان را بفهمیم و به قول معروف، پرسونا‎ی کاملی از مخاطب ایجاد کنیم.

پرسونای مشتری که حتماً می دانید چیست؟ تصویری از رفتارها، نیازها، ویژگی‌های شخصیتی و علاقه مندی‌های مخاطبان است. اتفاقاً نوین یک مقاله خواندنی راجع به پرسونای مشتری دارد که اگر دوست داشتید سری به آن بزنید.

چرا و چگونه از بازاریابی ویدئویی استفاده کنیم؟حتما بخوانید: چرا و چگونه از بازاریابی ویدئویی استفاده کنیم؟

خب در نهایت از چالش‌ها و نیازهای مخاطب، به ضعف‌هایی از محصول که تجربه خوبی برای مخاطب ایجاد نمی‌کند، می‌رسیم.

3- طراحی کانسپت (مفهوم اولیه)

خب حالا پس از اینکه اطلاعات خوبی را به دست آوردیم، دست به خلق و طراحی ایده‌های جدیدی می‎زنیم. البته ایده‌هایمان باید، هم منطبق با رفتار و علایق مخاطب‎ها و هم اهداف و چشم اندازهای سازمان ما باشد. این فرآیند تا آنجا که بتوانیم به ساده‌ترین و بهترین طراحی و راه حل برسیم ادامه پیدا می‎کند.

این مرحله شبیه نقشه یک ساختمان است که تمام کاری که باید انجام شود، در آن مشخص است و منتظر اسکلت بندی و نمای ظاهری (UI) است.

4. طراحی نهایی

پس از اینکه نسخه مفهومی یا همان پروتوتایپ ما تکمیل شد، آن را برای تبدیل شدن به یک سرویس جدید به دست طراحان می‎سپاریم. اگر فرض کنیم محصول ما قرار است یک صفحه وب باشد، در این مرحله گرافیست باید تصمیمی که ما در مورد تجربه کاربری خودمان گرفته‎ایم را با استفاده از رنگ، تصویر و پرداخت جزئیات، به آن چیزی که مد نظر است، تبدیل کند. پس از اتمام طراحی اولیه، بسته را تقدیم بخش کدنویسی می‎کنیم تا فرآیند استقرار طرح را انجام دهند.

فرآیند طراحی UX

تفاوت تجربه کاربری با رابط کاربری چیست؟

اگر تا اینجا با مفهوم تجربه کاربری آشنا شده‎اید، ممکن است این سؤال برایتان پیش بیاید که تجربه کاربری چه تفاوتی با رابط کاربری دارد!؟

واقعیت این است که وقتی بحث تجربه کاربری می‌شود، UI هم ناخودآگاه وارد ماجرا می‌شود؛ چون UI و UX هم در تعریف و هم در اجرا همپوشانی‎های زیادی با یکدیگر دارند اما خب در عین حال نمی‎توان این دو را یک مقوله مشترک در نظر گرفت.

تجربه کاربری تعامل و تجربه کاربر با آن چیزی است که ما با طراحی فضای بصری به عنوان رابط کاربری پیش روی او گذاشته‎ایم. این یعنی UX و UI به شدت به هم وابسته هستند و شاید بخش زیادی از تجربه کاربری مربوط به کار کردن با رابط کاربری طراحی شده برای محصول یا خدمت شما باشد.

برای مثال، شلوغ بودن منوهای سایت مشکل طراحی رابط کاربری است ولی باعث ایجاد یک تجربه کاربری ناخوشایند برای کاربر می‌شود. پس موقع طراحی UI باید حسابی حواستان به UX ها هم باشد. اصلاً خودتان را بگذارید جای مشتری و ببینید اگر جای او بودید چه فکر و احساسی نسبت به محصول خود، طراحی و فرآیند کارش داشتید.

مقایسه UX و UI

برخی از اهالی فن، نقل قول جالبی به کار می برند:

«رابط کاربری (UI) بدون بهره‌گیری از تجربه کاربری (UX) مانند این است که یک نقاش بدون اینکه در ذهن خود طرحی داشته باشد، رنگ را روی بوم بپاشد. از سوی دیگر، طراحی تجربه کاربری بدون توجه به رابط کاربری مانند استفاده از قاب یک اثر هنریست، بدون آنکه طرح مناسبی را بتوان در آن جای داد.»

بنابراین، بهترین تجربه استفاده از خدمات یا محصول زمانی حاصل می‌شود که یک رابط کاربری جذاب با ملاحظات مربوط به تجربه کاربری پیش روی مخاطب قرار بگیرد. (تفاوت UX و UI را به طور دقیق‌تر، کامل‌تر و با جزئیات در این مقاله بخوانید.)

ده راهکار UX برای مجاب کردن مشتری به خریدحتما بخوانید: ده راهکار UX برای مجاب کردن مشتری به خرید

چند مثال از ایجاد یک تجربه کاربری خوب

Iphone

شرکت اپل از همان طراحی اولیه محصولش تا بعد از استفاده از آن‌ها حواسش به این تجربه‌های کاربری بوده و هست. حتی در کوچکترین موارد ممکن.

مثلاً اگر از siri (دستیار اپل) بخواهید چیزی را برای “فردا” برنامه ریزی کند در حالی که ساعت از 12 نیمه شب گذشته باشد، از شما سؤال می‌کند که آیا منظورت از فردا “بعد از بیدار شدن” است یا “تاریخ روز بعد در تقویم”؟

باورش سخت است که حواسش به این نکته هم بوده که بصورت اتفاقی برنامه اشتباهی به مخاطب اعلام نکند و تجربه بدی برایش رقم نزند.

MailChimp

MailChimp یک شرکت ایمیل مارکتینگ است که نماد سایتش را چهره یک میمون به اسم فردریک گذاشته است. فردریک یک موجود بامزه است که در برخی قسمت‌های سایت که کاربر باید کاری انجام دهد، ظاهر می‌شود و با پیام‌های طنز و شوخی سعی می‌کند ارتباط عاطفی با مخاطب برقرار کند. این نزدیک کردن تکنولوژی به انسان، یک عمق یا بهتر است بگوییم یک احساس، به طراحی آن‌ها اضافه کرده که باعث می‌شود مراحلی که کاربر باید در وبسایتشان انجام دهد، برایش خسته کننده نباشد.

دیجی‌کالا
دیجی‌کالا هم از سایت‌های داخلی است که در تمام قسمت‌های سایتش، طراحی UX خوبی دارد. از رنگ و طبقه‌بندی و ترتیب پیشنهاداتش گرفته تا اطلاعات کاملی که در اختیار مخاطب قرار می‌دهد، برای تجربه و تاثیر بر کاربر فکر و برنامه‌ریزی شده است. هر چند گاهی انتظار طولانی در تحویل دادن کالاهایش آدم را زجرکش می‌کند، ولی خوبی‌هایش هم را باید بگوییم.یکی از چیزهایی که در دیجی‌کالا در تجربه کاربری موثر است، جستجوی آسان محصولات است. دسته‌بندی و زیر‌دسته‌های کالاها در صفحه اصلی باعث می‌شود که کاربر مستقیم و سریع، نیاز خود را پیدا کند.
ux دیجی کالا

از اینجا به بعد با طراحی تجربه کاربری چه کنیم؟

حتماً تا الان متوجه شده‌اید که تجربه کاربری چیست؟ چطور باید آن را طراحی کرد و چه تفاوتی با طراحی رابط کاربری دارد. اینکه از اینجا به بعد با تجربه کاربری را باید چه کار کنید بر می‎گردد به جایگاه شما!  آیا شما صاحب کسب و کار هستید و می‎خواهید برای کاربرتان تجربه کاربری خارق العاده‎ای فراهم کنید!؟ آیا مخاطب یک محصول یا خدمت هستید و می‎خواهید تجربه‎ی سروکار داشتنتان با آن را نقد کنید!؟ یا اینکه قصد دارید متخصص طراحی تجربه کاربری باشید!

پس با سرنخ‎های خوبی که با خواندن این مقاله برای کاربرد تجربه کاربری به دست آوردید، دست به کار شوید! چون همان‌طور که گفتیم، یک به دست آوردن یا ایجاد تجربه کاربری خوب نیازمند شناخت انحصاری یک محصول و مخاطب‎های آن است در نتیجه علاوه بر مطالعه تئوری، تمرین و تجربه جدی می‎طلبد!

نظرتان چیست که UX را روی همین مقاله تمرین کنیم؟ پس بگویید UX این مقاله برای شما چه بود؟ کجای مقاله را دوست نداشتید؟ نظرتان راجع به مطالب مختلف، چه بود؟

مهرداد محمدیAuthor posts

Avatar for مهرداد محمدی

محمدی هستم مدیریت دکو وب متخصص در برنامه ریزی برای طراحی سایت و سئو وب سایت 17 سال زندگی فریلنسری تجربه ای عالی برای من ایجاد کرده که تو بیش از چندین الگو فعالیت کنم . همیشه به یاد داشته باشید که در دنیای خود زندگی خواهد کرد ولی در دنیای ما تجارت

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *